فرهنگ و انديشه
پايگاه جواد مفرد كهلان
شنبه، خرداد ۱۰، ۱۴۰۴
معنی آداماس (الماس)
کلمهٔ یونانی "adamas" (الماس) به معنای "غیرقابل تخریب" یا "تسخیرناپذیر" است. این کلمه ریشهٔ کلمهٔ "diamond" است که در ابتدا برای توصیف سختی و دوام سنگ استفاده میشد. یونانیان باستان از "adamas" برای اشاره به سختترین ماده شناخته شده استفاده میکردند، نه لزوماً یک سنگ قیمتی خاص.
گفته میشود در اساطیر یونانی و گنوسی، «آداماس» به شخصیت یا مفهومی مرتبط با ایده قدرت فناناپذیر، الوهیت و گاهی اوقات یک نمونه اولیه الهی اشاره دارد. در اساطیر یونانی، آداماس یک جنگجوی فریگیایی در طول جنگ تروا بود که توسط مریونز کشته شد. در آیین گنوسی، آداماس یک انسان کامل و الهی است، نمونه اولیه آدم زمینی که با گنوسیس (دانش کامل) متحد شده است. نام «آداماس» همچنین در یونان باستان به معنای «تسخیرناپذیر» یا «فناناپذیر» است که به نظر می رسد منشأ کلمهٔ «الماس» باشد.
مطابقت بُتان اساف و نائله با تموز و ایشتار
بُتان اساف و نائله که داستانی عاشقانه داشته اند، نامشان با اسف (تأسف بار) و نیل (به هدف نائل شونده) مرتبط هستند، با تموز (هابیلوم، دریغ از فرزند اصلی و میرا) که با هابیل مقایسه میشود و ایشتار/اینانا (الههٔ عشق) همخوانی دارند. داستان عشقی یوسف و زلیخا (سبب لغزش به جهت زیبایی) هم با اسطورهٔ تموز (اساف) و ایشتار (نائله) پیوند دارد. امّا عنوان هابیلومِ تموز (دریغ فرزند اصلی) به غیر از نام بت هُبل (هُبلة) ایزد تجارت به نظر می رسد.
إساف و نائله مطابق منابع اسلامی:
اساف از بتهای مشرکان مکه در روزگار جاهلیت است. «اساف» (به کسر و فتح همزه) از بتهای نام آور مکه بوده که پیامبر اسلام در فتح مکه آن را همراه دیگر بتها شکست. از آن همراه بتی به نام « نائله» یاد میکنند.
۱ - معرفی اجمالی
اساف و نائله زن و مردی یمنی هستند که در کعبه مسخ شدند و مردم آنها را برای عبرت دیگران، جلوی کعبه نصب کردند. «اساف» را به صورت مرد و «نائله» را زنی دانستهاند که در سعی صفا و مروه، آنها را استلام میکردند.
۲ - پیشینه و خاستگاه اساف
درباره تطور واژه «اساف» آگاهی در دست نیست. تنها میدانیم که این نام در میان عرب رایج بوده است. این واژه از ماده «ا س ف» به معنای اندوه و خشم است.
البته واژه شناسان به رغم یادکرد از «اساف» ذیل این ریشه، به نسبت آن دو اشاره نکردهاند. این را میتوان نشانهای بر غیر عربی بودن این واژه دانست. نام این بت در شعر برخی شاعران جاهلی از جمله بشر بن ابی خازم اسدی آمده است. در شعری از ابوطالب نیز به مناسبت از مکان قرار گرفتن اساف و نائله یاد شده است.
بر پایه داستانهای کهن عرب و نیز روایتی منسوب به امام علی با اندکی تفاوت، زنی به نام نائله بنت سهل و مردی به نام اساف بن عمرو، از مردم یمن، به یکدیگر عشق میورزیدند.
آن دو در موسم حج همراه قبیله خود آهنگ مکه کردند و هنگام طواف چون درون کعبه خلوتی یافتند، دامن به گناه آلودند. بدان روی که حرمت کعبه را نگاه نداشتند، خداوند آنها را به صورت دو قطعه سنگ یا مس مسخ کرد.
نام این دو را اساف بن یعلی و نائله بنت زید، اساف بن سهیل و نائله بنت عمرو بن ذویب، و اساف بن بغاء و نائله بنت ذئب نیز گفتهاند.
از عایشه و ابن عباس گزارش شده که آن دو از قبیله جرهم بودند.
برخی دیگر گفتهاند که از بنی عبدالدار بودهاند.
۳ - مکان قرار گرفتن اساف و نائله
آن گاه که مردم آنها را بدان صورت یافتند، برای عبرت دیگران، اساف را کنار حجرالاسود و نائله را کنار رکن یمانی یا یکی را کنار زمزم و دیگری را برابر کعبه یا هر یک را کنار رکنی نهادند. این صورت اخیر با گزارش اول، جمع پذیر است.
شماری نیز مکان آنها را برابر مقام ابراهیم در کعبه و همچنین دو طرف زمزم یاد کردهاند. گویا اینان اساف را با منات به اشتباه یکی دانستهاند.
در بعضی حدیثهای مسلم بن حجاج آمده است که اساف و نائله در کرانه دریا بودند و مردم یثرب در دوره جاهلیت برای آنها هلهله میکشیدند.
با توجه به دور بودن مدینه از دریا، این سخن چندان شایان اعتماد نیست. مجموعه نشانههای تاریخی، حکایت دارد که مکان آنها بالای صفا و مروه بوده است.
۴ - پرستش اساف و نائله
گویا مشرکان جای این دو بت را در دورانهای گوناگون تغییر میدادهاند. سبب این کار آن بود تا مردم با دیدن دو انسان مسخ شده، از رفتار زشت و سرانجام تلخ آنها درس گیرند.
اما چون مدتی گذشت و بت پرستی رواج یافت، مردم به پرستش آن دو روی آوردند. برخی روایتها عامل پرستش اساف و نائله را عمرو بن لحی دانستهاند همان کسی که بت پرستی را از شام آموخت و در مکه رواج داد.
بر پایه گزارش شهرستانی، گویا این دو بت را نیز «عمرو بن لحی» از شام به مکه آورده است. برخی قصی بن کلاب را عامل این کار دانستهاند.
اما این نظر پذیرفته نیست؛ زیرا او از نیاکان پیامبر اسلام است و نسب ایشان از شرک پیراستهاند. شاید نیز وی این کار را با هدف پرستش انجام نداده و پس از او مشرکان آن دو را پرستیدهاند. بر پایه گزارشی، مشرکان در توجیه پرستش این دو بت میگفتند: اگر خدا از پرستش اساف و نائله خشنود نبود، آنها را بدین شکل درنمی آورد.
۵ - جایگاه اساف و نائله نزد مشرکان
اساف و نائله رفته رفته جایگاهی نزد مشرکان یافتند تا آن جا که سعی را از کنار اساف آغاز میکردند و به نائله پایان میدادند و هنگام سعی، آنها را میبوسیدند و مسح میکردند و گوسفندان و شترانی بسیار برایشان قربانی میکردند و کنار آن دو دعا کرده، حاجت میخواستند.
پرستش این دو بت، در بعضی روایتها به قبایلی خاص همچون خزاعه یا قریش، نسبت یافته است.
بر پایه برخی گزارشهای دیگر، با گذشت زمان، همه حج گزاران آن دو بت را تقدیس و پرستش کردند.
مشرکان در روزگار جاهلیت، همراه سعی میان این دو بت، قربانیهای خود را نزد آنها ذبح و نحر میکردند و گاه خون قربانی را بر سر آن دو میکشیدند و نزد آنها سر خود را میتراشیدند و سوگند یاد میکردند.
۶ - سرانجام اساف و نائله
اساف و نائله تا سال هشتم ق. پرستش میشدند. سرانجام پیامبر اسلام در فتح مکه آنها را همراه دیگر بتان شکست.
واقدی در روایتی افسانه گون آورده است که چون پیامبر اسلام این دو بت را شکست، زنی سیه چهره با گیسوانی بلند و پریشان از یکی بیرون آمد و ناله کنان صورتش را چنگ زد.
۷ - ریشهیابی داستان اساف و نائله
داستان اساف و نائله بی شباهت به برخی اساطیر یونانی نیست؛ به ویژه اسطوره هیپومنس و آتلانتیا که در معبد زئوس، یا دمتر، همدیگر را در آغوش کشیدند و زئوس از این بی احترامی رنجید و آنها را به دو شیر سنگی تبدیل کرد.
همچنین یادآور اسطوره عشق تموز (آدونیس) و ایشتار است که مظهر دو الهه بابلی، بعل و بعله، هستند.
بر پایه گزارشی ضعیف از واحدی، ریشه این داستان از اهل کتاب است.
با توجه به اسطورههای مشابه در فرهنگ اقوام همسایه شبه جزیره و نبود ریشه مشخص عربی برای واژه اساف، احتمال غیر عربی بودن آن بسیار است.
۸ - اساف و مناسک حج
پیش از ظهور اسلام و هم زمان با آن، بت پرستان برای برگزاری مناسک حج به مکه میآمدند و مراسم حج و سعی صفا و مروه را که از مناسک واجب آن است، به گونهای شرک آلود انجام میدادند. اسلام حج را به شکل راستین آن بازگرداند و آداب و مناسک شرک آلود را از آن زدود.
پیامبر اسلام پیش از هجرت، مردم مکه را از عبادت و مسح آن دو بت نهی میکرد.
مسلمانان پس از هجرت، نخستین بار به سال هفتم در رویداد عمرة القضاء توانستند خانه خدا را زیارت کنند.
برخی از آنان از سعی خودداری کردند، با این پندار که سعی صفا و مروه، به علت وجود دو بت اساف و نائله و سعی مشرکان، کاری جاهلانه و شرک آلود است.
در پی این رویداد، آیه ۱۵۸ سوره بقره با تاکید بر جواز و بلکه وجوب سعی صفا و مروه به عنوان جزئی از اعمال حج، نازل شد:
«ان الصفا و المروة من شعائر الله فمن حج البیت او اعتمر فلا جناح علیه ان یطوف بهما...»
بر پایه این آیه، سعی میان صفا و مروه، فریضه و از شعائر الهی است و اگر مردم نادان، آنها را آلوده کردهاند، نباید مسلمانان این فریضه را ترک کنند. بدین ترتیب، توهم شرک آلود بودن سعی از میان رفت و این کار در قالب شعائر توحیدی حج، بدون ارتباط با پرستش بتان، ترویج و تثبیت شد.
همچنین ذیل آیه «والرجز فاهجر»
از قتاده گزارش کردهاند که منظور از «رجز» یعنی پلیدی، همان اساف و نائله است که مشرکان بدانها تبرک میجستند و خداوند در این آیه، تعظیم و پرستش آنها را منع کرده است.
یکشنبه، خرداد ۰۴، ۱۴۰۴
مطابقت جشن آرغاسوان خوارزمی با جشن تیرگان
جشن آرغاسوان (ارغش وان، ارخش وان) خوارزمی مطابق همان جشن تیرگان است که آن کمی زودتر برگزار میشده است.
اگر نام آرغاسوان به صورت ارخش وَن در نظر بگیریم آن به معنی جشن پیروزی آرش کمانگیر یعنی تیرگان خواهد بود:
خود نام اِرِخشَ ون اوستایی (آرش) در معنی کمانگیر پیروز می تواند چنین مأخذی به معنی کمان [گیر] پیروز در سنسکریت و اوستایی داشته باشد:
वृक्ष m. vRksha staff of a bow
van: victory
جزء شَ در پایان نام ارخش (آرش) می تواند به معنی ایش (صاحب) گرفته شده باشد و در این صورت این واژه به ارک-اوس (کمان) و ارکر-یوس (کمانگیر) در لاتین پیوند می خورد.
گفته میشود آرغاسوان (آریجاسوان) یکی از جشن های خوارزمیست که در روز یکم خردادماه (شصت بهار) برگزار می شد. هر دو نام این جشن برگرفته از آثارالباقیه ی ابوریحان بیرونی است. اما هیچ کدام از نام های یاد شده در نسخه های خطی آثارالباقیه درست نیستند و در مرور زمان به دلیل نبود آشنایی کاتبان با نام های کهن، شکل درست خود را از دست داده اند. امروزه حتی تلفظ صحیح این نام ها نیز امکان پذیر نمی باشدزمان و محل دقیق شروع این جشن نامشخص است. اما به این علت که شغل اکثریت ایرانیان باستان کشاورزی بوده، بنابراین با گرم تر شدن هوا و آغاز فصل گرما فرصت خوبی برای کشاورزی ایجاد می شد، لذا برای این شروع، جشنی برپا می کردند. امروزه نیز کاشت دانه های روغنی از قبیل کنجد، پنبه و کرچک در استان های مرکزی ایران در بهار انجام می شود که گاه با برگزاری جشن ها و مراسمی نیز همراه است.
با این حال غریبی واژه ی ارغاسوان به حدی است که در فرهنگ و لغت دهخدا نیز وجود ندارد، اما ارغا را جوی، جوی آب یا رود معنی می کند. حتی از این جشن در بیشتر متون، کتب و منابع پارسی یاد نشده است. از خرداد در متون باستان با عباراتی همچون خورداد، هروداد، اَمشاسپند، همراه با امرداد، امشاسپند نگاهبان گیاه یاد شده است. و پیشکش این دو امشاسپند ثروت و رمه (چهار پایان) است، به گونه ای که این دو، نماینده ی آرمان های نیرومندی، سر چشمه ی زندگی و رویش هستند. در باور ایرانیان باستان، خرداد در هنگام حمله ی اهریمن، آب را به یاری فروهرها می ستاند، سپس به باد سپرده و باد آن را با شتاب به سوی کشورها می برد و به وسیله ی ابر می باراند.
در اوستایی هَـئورْوَتات، و در پهلوی خُـردات به معنای رسایی و کمال یاد می شود و یکی از هفت امشاسپندان می باشد. آنان خورداد را سرور سال ها و ماه ها و روزمی دانستند که شروع فصل گرما را ارغاسوان نامیدند. ابوریحان بیرونی ارغاسوان را نزدیک شدن گرما معنی می کند و این جشن را به دوران کهن منسوب می دارد. ارغاسوان یا اریجاسوان، نام یکی از جشن های خوارزمی است که ابوریحان بیرونی نام شماری از آن ها را همراه با جشن های سعدی در فصل های دهم تا دوازدهم آثارالباقیه آورده است.
بیرونی درباره ماه هروداد می گوید: روز اول آن اریجاسوان نام دارد. و این روز پیش از اسلام هنگام شدت گرما بود و از اینجاست که گفته اند در اصل اریجهاس چوزان بوده و ترجمه اش این است که به زودی از لباس بیرون می شوند. یعنی هنگام آن می رسد که برهنه گردند ولی در زمان ما با وقت زراعت کنجد و دیگر چیزهایی که با آن کاشته می شود موافق شده لهذا این عید را در موقع این زراعت می دانند.
معنی نام عیسی و مناسبت آن
عیسی به معنی کسی است که خدا نجات می دهد (کسی که خدا نجات داده است) چون یشوعا به زبان عبری یعنی: «خدا نجات می دهد».
طبق اسطورهٔ انجیلها عیسی در کودکی از سوی فرشتهٔ خدا با راهنمایی فرار به مصر از دستور قتل نوزادان توسط هیرود کبیر نجات داده شد. واقعهٔ تاریخی یاد آور آن قیام دو معلم یهودا فرزند زیپورایی و ماتثیاس فرزند مارقالوث با شاگردان نوجوان شان می باشد که عقاب طلایی سمبل امپراطوری روم را از بالای درب معبد اورشلیم پایین افکنده و خُرد کرده بودند. هیرود کبیر که در بستر بیماری بود غضبناک شده و دستور اعدام آن دو معلم و شاگردانشان را داد. یهودا و شاگردانش مانند عیسی مسیح از معرکه جان سالم بدر بردند ولی ماتثیاس فرزند مارقالوث و شاگردانش مانند یحیی معمدان اعدام شدند.
طبق انجیلها عیسی مسیح و یحیی معمدان هم هر دو معلم بودند.
از روی شواهد تاریخی-اسطوره ای معلوم میشود پس از فرار یهودا پسر زیپورایی و شاگردانش به مصر زیر سلطهٔ روم و زندگی مخفیانه ایشان در آنجا، شاگردانش او را عیسی (نجات یافته توسط خدا) نامیدند و نام اصلی وی، یهودا را پنهان کردند.
یوسف فلاویوس، به عنوان یکی از پیروان یهودا پسر زیپورایی، در زیر سلطهٔ امپراتوری روم، این رویداد مهاجرت یهودا و شاگردانش به مصر را پنهان کرده و ناگفته گذاشته است.
ارتباط نامهای یهودای اسخریوطی (یهودای جعلی) و یهودا پسر زیپورایی (یهودای اصلی):
یهودای اسخریوطی که به عنوان پسر زیپورایی، یکی از حواریون عیسی مسیح آمده مطابق روایات اساطیری به او خیانت کرد. در باورهای اسلامی، گفته میشود که یهودا در شب مصلوب کردن مسیح، به شکل عیسی مسیح در آمد و به جای او مصلوب شد.
یهودا اسخریوطی (یعنی یهودای جعلی):
مطابق انجیلها یهودا اسخریوطی (به عبری: יהודה ישכר) یکی از دوازده حواریون عیسی مسیح بود که به مسیح خیانت کرد و او را به رومیها تحویل داد. این نام و لقب یهودای اسخریوطی به معنی یهودای جعلی از سویی نشانگر آن است که نام اصلی خود عیسی مسیح، یعنی یهودا در مقام یهودای اصلی بوده است. این تناقض از موقعی پیدا شده است که شخصیت یهودا پسر زیپورایی را با آدونیس خدای میرا و بازگشت کننده فرزند شاهدخت-الهه میّرا و تئیاس (شاه-خدا) ترکیب کرده بودند و این با شخصیت یهودا پسر زیپورایی تاریخی متناقض میشد. احتمال زیاد دارد در میان حواریون یهودا پسر زیپورایی کسی نیز به نام یهودا (پسر یعقوب؟) وجود داشته که سرگذشت او با سرگذشت استاد همنامش در آمیخته شده و با هم مشتبه شده است.
یهودا پسر زیپورایی:
گفته میشود برخی از منابع تاریخی و دینی یهودا اسخریوطی را پسر زیپورایی نام میبرند که این نام از نام پدر او، یعقوب زیپورایی، گرفته شده است.
خیانت یهودا:
مطابق انجیلها یهودا اسخریوطی پس از خیانت به مسیح، خودکشی کرد.
یهودا از نظرگاه اسلامی:
در باورهای اسلامی، مسیح به اذن خدا در شب مصلوب شدن به شکل یهودا در آمد و به جای او مصلوب شد، تا مسیح از مرگ جسمانی نجات یابد.
در اسطوره ای که از روایات شفاهی قرون وسطایی و دارای نسخه هایی به لاتین است، نام زیپورایی در رابطه با خانوادهٔ یهودای اسخریوطی به عنوان مادر او آمده است: "روبن پدر یهودا که به همراه همسرش صبوریه (زیپورا) در اورشلیم زندگی میکنند، شبی از رویایی هولناک از خواب میپرد. در این رویا او صاحب فرزندی آنچنان بد میشود که نسل او را ساقط میکند. ٩ ماه بعد یهودا متولد میشود. وحشت پدر و مادر از واکنش مردم در مقابل کودک کشی، باعث میشود نوزاد را در یک سبد روی آب دریا رها کنند. یهودا به جزیره ی اسخریوط میرسد و ملکه ای بی فرزند، او را بزرگ میکند. همزمان با یافتن یهودا که فرزند خود ملکه معرفی شده، ملکه خود نیز باردار میشود و پسری از آن خود به دنیا می آورد. بعدها حقیقت تبار یهودا آشکار میشود و یهودا از شدت خشم، برادر کوچکش را میکشد. سپس به اورشلیم میگریزد و به پونت پیلاطس حاکم رومی آنجا خدمت میکند. روزی پیلاطس علاقه مند به سیب های باغی میشود. یهودا میرود تا از آن باغ سیب بچیند. درآنجا با صاحب باغ که درواقع پدر خود یهودا است نزاع میکند و صاحب باغ را میکشد. پیلاطس به عنوان جایزه، زمین مرد مرده را به یهودا میدهد و یهودا با همسر مرد که مادر خودش است ازدواج میکند. روزی زن، سرنوشت خود را تعریف میکند و یهودا همه چیز را درباره ی سرنوشت شوم خود میفهمد. پس برای توبه، به خدمت عیسی در می آید اما با خیانتش باعث مرگ او نیز میشود و از شدت جنون ناشی از یأس و پشیمانی، خودکشی میکند. مارک گراف، در این داستان، هم یهودا را معادل ادیپوس میبیند و هم باغ سیب را همتای باغ عدن یا بهشت برین می یابد. درواقع یهودای خائن و پست، مالک کنونی بهشت است و نشانگر افرادی که اکنون سنگ خدا را به سینه میزنند در حالی که در واقع قاتل خدایند."
چهارشنبه، اردیبهشت ۳۱، ۱۴۰۴
Betydelsen av Jesus namn
Jag tror att den viktiga synpunkt som jag har kommit på är om Jesus Kristus. Detta har jag kommit genom jämförelse av Josef Flavius skrifter med Evangelium.
Här har jag berättat kortfattad och enkelt:
betydelsen av Jesus namn:
Jesus betyder den som Gud frälser (den som Gud har frälst) eftersom Yeshua på hebreiska betyder: "Gud frälser":
Enligt evangeliernas myt räddades Jesus som barn av en Guds ängel, som vägledde honom att fly till Egypten för att undkomma Herodes den stores order att döda spädbarn. Den historiska händelsen som, handlar om det, är upproret av två lärare, Judas son av Zipporai, och Mattias, son av Margalot, och deras tonårsstudenter. De kastade ner kungsörnen, symbolen för Romarriket, från toppen av templets dörr i Jerusalem och krossade den i bitar. Herodes den store, som var sjuk, blev rasande och beordrade att de två lärarna och deras lärjungar skulle avrättas. Judas och hans lärjungar överlevde flydde, liksom Jesus Kristus and familjen, men Mattias, Margalots son, och hans lärjungar avrättades, liksom Johannes Döparen.
Enligt evangelierna var både Jesus Kristus och Johannes Döparen lärare.
Efter att ha flytt till Egypten och levt i hemlighet kallades han Jesus.
Josef Flavius som anhängare till Judas son av Zipporai i Romarrikets styre har dolt denna flytt händelse.
Jesus Kristus gudomliga sidan hör till den döende och på live återvändande unga guden Adonis (herre) son av kung-guden Theias och prinsessan-gudinnan Myrra.
معنی نام روستای کَسکَن سبزوار
نظر به واژهٔ پهلوی کَهَس (قنات) و وجود دو قنات قدیمی در روستای کَسکَن نام این روستا در اساس کَهَس-کان بوده است یعنی محل قنات. نام روستاهای غیاث آباد نام ایران هم که جملگی دارای قنات بوده اند، در اساس کَهَس آباد بوده است.
معنی نام شهرک اونگوت اردبیل و ترکیه
نام این شهرها به ترکی ترکیه به معنی دارای شهرت خوب (اون-کوت، نیکنام) است. آن همچنین نام قبیله ای از ترکان قدیم بوده است.
یکشنبه، اردیبهشت ۲۸، ۱۴۰۴
he Scythian name Abaris means splendor seer
ābhā (आभा).—f S Light, lustre, splendor
ऋषि m. rishi seer
ऋषि m. rishi sage
Abaris:
Scythian high priest of Apollo and a renowned magician. He chanted the praises of Apollo, his master, so flatteringly that the god gave him a golden arrow on which he could ride through the air like a bird. Therefore, the Greeks called him the Aerobate. Pythagoras, his pupil, stole this arrow from him and thus accomplished many wonderful feats. Abaris foretold the future, pacified storms, banished disease, and lived without eating or drinking. With the bones of Pelops, he made a statue of Minerva, which he sold to the Trojans as a talisman descended from heaven. This was the famous Palladium, which protected and rendered impregnable the town wherein it was lodged.
Bibelns Rebecka är massageternas Tomyris
Rebecka (hon som binder ihop) kan syfta på massageterna (Alaner) som avände ringbrynja och var matriarcher, eftersom det låter att Jakob är synonym med skyternas Partatuva (brottare) och Esau (hårig) är synonym med kimmerernas Tugdamme (stark som tjur) som konkurerade med varandra i Mindre Asien. Massageterna och kimmererna var också från skytiska stammar. Roxolaner (lysande alaner, massageter) som kom till Kroatien blev kroaternas (slipsfolkets) förfäder.
Rebecka är en översättning av massageternas (alanernas) mytologiska och historiska drottning Tomyris:
Rebecca: “to tie firmly”
Tumyris: tu: strong- mreža: chain
आलान n. AlAna tying
आलान n. AlAna tie
आलान n. AlAna rope that ties him
आलान n. AlAna rope or string
आलान n. AlAna fetter
आलान n. AlAna binding
Isak (ish-hayak, häst ägare) och Abram (den upphöjda fadern): De motsvarar skyternas Ishpakai (häst ägare) och Targitai (den upphöjda fadern).
ریشهٔ هندوایرانی واژهٔ صبح
शोभा f. shobhA lustre
शोभा f. shobhA light
از این ریشه است واژهٔ سپی (سپیه) اوستایی که به معنی سفید و نورانی و سپیده دم بودن است.
صبح و سحر در عبری به صورت شوئه چر shoachar و در اکدی به صورتهای زیر آمده اند:
ṣippar(r)ātu (1) : [Time] early morning ;
ša šērāti, šērtu, šēru B : [Time] morning
ملکهٔ سبا و رِبِکا در تورات همان سمیرامیس آشوریان و تومیریس ماساگتها هستند
(The Queen of Sheba and Rebekah in the Torah are the same as Semiramis of the Assyrians and Tomyris of the Massagetae).
یکی بودن ملکهٔ سبا (تغییر شکل دهنده، بلقیس) با سمیرامیس (سمورمت):
Seba refers to: “that turns”
نام سمیرامیس (سمورمت) را به معنی رعد آسمان آورده اند ولی او در تواریخ اساطیری همچنین متصف به تغییر شکل دهنده (سبا) است:
Sammu-ramat, thought to mean “Thunder of heaven”
مطابق تواریخ اساطیری در نوشتههای دیودوروس سیکولوس در هنگام فتح آسیا، نینوس با اصابت یک تیر به شدت زخمی میشود و سمیرامیس تغییر لباس میدهد و خود را به شکل پسرش در میآورد و فرماندهی سپاه نینوس را به عهده میگیرد. پس از مرگ نینوس، او به عنوان ملکه بر تخت مینشیند و مناطق بیشتری از آسیا را فتح میکند.
چنانکه نام نینوس در رابطه سمیرامیس نشانگر نینوا است، نام سلیمان هم در رابطه سبا نشانگر اورشلیم است که جايگزين نینوس و سمیرامیس شده اند.
نام بلقیس ملکهُ سبا هم که در رابطه با شهر بالهیکس (بلخ، نورانی) آورده شده است در رابطه با ایزد رعد پرستی (اداد پرستی) سمورامت و همچنین در رابطه با نام شوهر او شمشی اداد (خورشید من اداد خدای رعد) است.
در یونان باستان، سمیرامیس یا شامیران به عنوان یکی از ملکههای افسانهای آشور شناخته میشود و بنا به برخی روایات کسی است که باغهای معلق بابل برای او ساخته شد. افسانههای زیادی در مورد شخصیت شجاع وی نقل شده و تلاشهای گوناگونی صورت گرفته تا او را به عنوان یکی از شخصیتهای تاریخی شناسایی کنند. برخی سمیرامیس را همان «شامورامات» یا «شمور-آمات» یا «شمو-رامات»، همسر شمشی-اداد پنجم، پادشاه آشور در فاصله سالهای ۸۲۴ تا ۸۱۱ پیش از میلاد مسیح میدانند. افسانههایی که از سوی دیودور سیسیلی و ژوستین و دیگران روایت شدهاند، تصویری از زندگی او و رابطهاش با نینوس به دست میدهند.
در تاریخ ارمنستان موسی خورنی ملکه شامیرام هم به جای سمیرامیس آشوری ها و هم به جای ملکه تومیریس ماساگتها (ربکای تورات) قاتل کوروش (آرای، ایرج فریدون) است. همان کوروش که در مقام فریدون پدر سلم (سئوروماتها)، تور (سکاها) و ایرج (ایرانیان) به شمار رفته است. نام ایرج فریدون (کوروش) هم در ترکیب اصافهٔ بنوت هم در مقام پسر و هم در پدر قرار گرفته است. گاهی کوروش مرد صلح (سلیمان) خوانده شده است. بی جهت نیست که دخمهٔ او مزار سلیمان (به تصحیف مادر سلیمان) نام گرفته است.
ربکای تورات همان تومیریس ملکهُ ماساگتها (ماهیخواران) است.
مسلّم به نظر می رسد نام ربکا (او که گره میزند) اشاره به ماساگتها (آلان ها، سئوروماتها) باشد که جوشن می پوشیدند و مادرسالار بودند، زیرا به نظر می آید که پسران اساطیری او، یعقوب مترادف با پارتاتووا (کشتی گیر) سکاها و عیسو (پُر مو) مترادف با توگدامه (قوی مانند گاو نر) کیمریان است که در آسیای صغیر با یکدیگر رقابت می کردند. ماساگتها و کیمریان نیز از قبایل سکایی بودند. روکسولان ها (آلان های درخشان، ماساژت ها) که به کرواسی آمدند اجداد کروات ها (مردم دارندهُ کراوات) شدند.
ربکا ترجمهای از ملکه اسطورهای و تاریخی تومیریس ماساژتها (آلانها) است:
Rebecca: “to tie firmly”
Tumyris: tu: strong- mreža: chain
आलान n. AlAna tying
आलान n. AlAna tie
आलान n. AlAna rope that ties him
आलान n. AlAna rope or string
आलान n. AlAna fetter
आलान n. AlAna binding
در مورد اسحاق (ایش-هیاک، صاحب اسبان) و ابرام (پدر عالی) تورات در این باب گفتنی است که آنها با ایشپاکای (صاحب اسبان) و تارگیتای سکایی (پدر عآِلی) مطابقت دارند.
اشتراک در:
پستها (Atom)