یکشنبه، خرداد ۰۴، ۱۴۰۴

مطابقت جشن آرغاسوان خوارزمی با جشن تیرگان

جشن آرغاسوان (ارغش وان، ارخش وان) خوارزمی مطابق همان جشن تیرگان است که آن کمی زودتر برگزار میشده است.
اگر نام آرغاسوان به صورت ارخش وَن در نظر بگیریم آن به معنی جشن پیروزی آرش کمانگیر یعنی تیرگان خواهد بود:
خود نام اِرِخشَ ون اوستایی (آرش) در معنی کمانگیر پیروز می تواند چنین مأخذی به معنی کمان [گیر] پیروز در سنسکریت و اوستایی داشته باشد:
वृक्ष m. vRksha staff of a bow
van: victory
جزء شَ در پایان نام ارخش (آرش) می تواند به معنی ایش (صاحب) گرفته شده باشد و در این صورت این واژه به ارک-اوس (کمان) و ارکر-یوس (کمانگیر) در لاتین پیوند می خورد. گفته میشود آرغاسوان (آریجاسوان) یکی از جشن های خوارزمیست که در روز یکم خردادماه (شصت بهار) برگزار می شد. هر دو نام این جشن برگرفته از آثارالباقیه ی ابوریحان بیرونی است. اما هیچ کدام از نام های یاد شده در نسخه های خطی آثارالباقیه درست نیستند و در مرور زمان به دلیل نبود آشنایی کاتبان با نام های کهن، شکل درست خود را از دست داده اند. امروزه حتی تلفظ صحیح این نام ها نیز امکان پذیر نمی باشدزمان و محل دقیق شروع این جشن نامشخص است. اما به این علت که شغل اکثریت ایرانیان باستان کشاورزی بوده، بنابراین با گرم تر شدن هوا و آغاز فصل گرما فرصت خوبی برای کشاورزی ایجاد می شد، لذا برای این شروع، جشنی برپا می کردند. امروزه نیز کاشت دانه های روغنی از قبیل کنجد، پنبه و کرچک در استان های مرکزی ایران در بهار انجام می شود که گاه با برگزاری جشن ها و مراسمی نیز همراه است.
با این حال غریبی واژه ی ارغاسوان به حدی است که در فرهنگ و لغت دهخدا نیز وجود ندارد، اما ارغا را جوی، جوی آب یا رود معنی می کند. حتی از این جشن در بیشتر متون، کتب و منابع پارسی یاد نشده است. از خرداد در متون باستان با عباراتی همچون خورداد، هروداد، اَمشاسپند، همراه با امرداد، امشاسپند نگاهبان گیاه یاد شده است. و پیشکش این دو امشاسپند ثروت و رمه (چهار پایان) است، به گونه ای که این دو، نماینده ی آرمان های نیرومندی، سر چشمه ی زندگی و رویش هستند. در باور ایرانیان باستان، خرداد در هنگام حمله ی اهریمن، آب را به یاری فروهرها می ستاند، سپس به باد سپرده و باد آن را با شتاب به سوی کشورها می برد و به وسیله ی ابر می باراند.
در اوستایی هَـئورْوَتات، و در پهلوی خُـردات به معنای رسایی و کمال یاد می شود و یکی از هفت امشاسپندان می باشد. آنان خورداد را سرور سال ها و ماه ها و روزمی دانستند که شروع فصل گرما را ارغاسوان نامیدند. ابوریحان بیرونی ارغاسوان را نزدیک شدن گرما معنی می کند و این جشن را به دوران کهن منسوب می دارد. ارغاسوان یا اریجاسوان، نام یکی از جشن های خوارزمی است که ابوریحان بیرونی نام شماری از آن ها را همراه با جشن های سعدی در فصل های دهم تا دوازدهم آثارالباقیه آورده است.
بیرونی درباره ماه هروداد می گوید: روز اول آن اریجاسوان نام دارد. و این روز پیش از اسلام هنگام شدت گرما بود و از اینجاست که گفته اند در اصل اریجهاس چوزان بوده و ترجمه اش این است که به زودی از لباس بیرون می شوند. یعنی هنگام آن می رسد که برهنه گردند ولی در زمان ما با وقت زراعت کنجد و دیگر چیزهایی که با آن کاشته می شود موافق شده لهذا این عید را در موقع این زراعت می دانند.

معنی نام عیسی و مناسبت آن

عیسی به معنی کسی است که خدا نجات می دهد (کسی که خدا نجات داده است) چون یشوعا به زبان عبری یعنی: «خدا نجات می دهد».
طبق اسطورهٔ انجیلها عیسی در کودکی از سوی فرشتهٔ خدا با راهنمایی فرار به مصر از دستور قتل نوزادان توسط هیرود کبیر نجات داده شد. واقعهٔ تاریخی یاد آور آن قیام دو معلم یهودا فرزند زیپورایی و ماتثیاس فرزند مارقالوث با شاگردان نوجوان شان می باشد که عقاب طلایی سمبل امپراطوری روم را از بالای درب معبد اورشلیم پایین افکنده و خُرد کرده بودند. هیرود کبیر که در بستر بیماری بود غضبناک شده و دستور اعدام آن دو معلم و شاگردانشان را داد. یهودا و شاگردانش مانند عیسی مسیح از معرکه جان سالم بدر بردند ولی ماتثیاس فرزند مارقالوث و شاگردانش مانند یحیی معمدان اعدام شدند.
طبق انجیلها عیسی مسیح و یحیی معمدان هم هر دو معلم بودند.
از روی شواهد تاریخی-اسطوره ای معلوم میشود پس از فرار یهودا پسر زیپورایی و شاگردانش به مصر زیر سلطهٔ روم و زندگی مخفیانه ایشان در آنجا، شاگردانش او را عیسی (نجات یافته توسط خدا) نامیدند و نام اصلی وی، یهودا را پنهان کردند.
یوسف فلاویوس، به عنوان یکی از پیروان یهودا پسر زیپورایی، در زیر سلطهٔ امپراتوری روم، این رویداد مهاجرت یهودا و شاگردانش به مصر را پنهان کرده و ناگفته گذاشته است. ارتباط نامهای یهودای اسخریوطی (یهودای جعلی) و یهودا پسر زیپورایی (یهودای اصلی):
یهودای اسخریوطی که به عنوان پسر زیپورایی، یکی از حواریون عیسی مسیح آمده مطابق روایات اساطیری به او خیانت کرد. در باورهای اسلامی، گفته می‌شود که یهودا در شب مصلوب کردن مسیح، به شکل عیسی مسیح در آمد و به جای او مصلوب شد.
یهودا اسخریوطی (یعنی یهودای جعلی):
مطابق انجیلها یهودا اسخریوطی (به عبری: יהודה ישכר) یکی از دوازده حواریون عیسی مسیح بود که به مسیح خیانت کرد و او را به رومی‌ها تحویل داد. این نام و لقب یهودای اسخریوطی به معنی یهودای جعلی از سویی نشانگر آن است که نام اصلی خود عیسی مسیح، یعنی یهودا در مقام یهودای اصلی بوده است. این تناقض از موقعی پیدا شده است که شخصیت یهودا پسر زیپورایی را با آدونیس خدای میرا و بازگشت کننده فرزند شاهدخت-الهه میّرا و تئیاس (شاه-خدا) ترکیب کرده بودند و این با شخصیت یهودا پسر زیپورایی تاریخی متناقض میشد. احتمال زیاد دارد در میان حواریون یهودا پسر زیپورایی کسی نیز به نام یهودا (پسر یعقوب؟) وجود داشته که سرگذشت او با سرگذشت استاد همنامش در آمیخته شده و با هم مشتبه شده است.
یهودا پسر زیپورایی:
گفته میشود برخی از منابع تاریخی و دینی یهودا اسخریوطی را پسر زیپورایی نام می‌برند که این نام از نام پدر او، یعقوب زیپورایی، گرفته شده است.
خیانت یهودا:
مطابق انجیلها یهودا اسخریوطی پس از خیانت به مسیح، خودکشی کرد.
یهودا از نظرگاه اسلامی:
در باورهای اسلامی، مسیح به اذن خدا در شب مصلوب شدن به شکل یهودا در آمد و به جای او مصلوب شد، تا مسیح از مرگ جسمانی نجات یابد.
در اسطوره ای که از روایات شفاهی قرون وسطایی و دارای نسخه هایی به لاتین است، نام زیپورایی در رابطه با خانوادهٔ یهودای اسخریوطی به عنوان مادر او آمده است: "روبن پدر یهودا که به همراه همسرش صبوریه (زیپورا) در اورشلیم زندگی میکنند، شبی از رویایی هولناک از خواب میپرد. در این رویا او صاحب فرزندی آنچنان بد میشود که نسل او را ساقط میکند. ٩ ماه بعد یهودا متولد میشود. وحشت پدر و مادر از واکنش مردم در مقابل کودک کشی، باعث میشود نوزاد را در یک سبد روی آب دریا رها کنند. یهودا به جزیره ی اسخریوط میرسد و ملکه ای بی فرزند، او را بزرگ میکند. همزمان با یافتن یهودا که فرزند خود ملکه معرفی شده، ملکه خود نیز باردار میشود و پسری از آن خود به دنیا می آورد. بعدها حقیقت تبار یهودا آشکار میشود و یهودا از شدت خشم، برادر کوچکش را میکشد. سپس به اورشلیم میگریزد و به پونت پیلاطس حاکم رومی آنجا خدمت میکند. روزی پیلاطس علاقه مند به سیب های باغی میشود. یهودا میرود تا از آن باغ سیب بچیند. درآنجا با صاحب باغ که درواقع پدر خود یهودا است نزاع میکند و صاحب باغ را میکشد. پیلاطس به عنوان جایزه، زمین مرد مرده را به یهودا میدهد و یهودا با همسر مرد که مادر خودش است ازدواج میکند. روزی زن، سرنوشت خود را تعریف میکند و یهودا همه چیز را درباره ی سرنوشت شوم خود میفهمد. پس برای توبه، به خدمت عیسی در می آید اما با خیانتش باعث مرگ او نیز میشود و از شدت جنون ناشی از یأس و پشیمانی، خودکشی میکند. مارک گراف، در این داستان، هم یهودا را معادل ادیپوس میبیند و هم باغ سیب را همتای باغ عدن یا بهشت برین می یابد. درواقع یهودای خائن و پست، مالک کنونی بهشت است و نشانگر افرادی که اکنون سنگ خدا را به سینه میزنند در حالی که در واقع قاتل خدایند."

چهارشنبه، اردیبهشت ۳۱، ۱۴۰۴

Betydelsen av Jesus namn

Jag tror att den viktiga synpunkt som jag har kommit på är om Jesus Kristus. Detta har jag kommit genom jämförelse av Josef Flavius skrifter med Evangelium.
Här har jag berättat kortfattad och enkelt:
betydelsen av Jesus namn:
Jesus betyder den som Gud frälser (den som Gud har frälst) eftersom Yeshua på hebreiska betyder: "Gud frälser":
Enligt evangeliernas myt räddades Jesus som barn av en Guds ängel, som vägledde honom att fly till Egypten för att undkomma Herodes den stores order att döda spädbarn. Den historiska händelsen som, handlar om det, är upproret av två lärare, Judas son av Zipporai, och Mattias, son av Margalot, och deras tonårsstudenter. De kastade ner kungsörnen, symbolen för Romarriket, från toppen av templets dörr i Jerusalem och krossade den i bitar. Herodes den store, som var sjuk, blev rasande och beordrade att de två lärarna och deras lärjungar skulle avrättas. Judas och hans lärjungar överlevde flydde, liksom Jesus Kristus and familjen, men Mattias, Margalots son, och hans lärjungar avrättades, liksom Johannes Döparen.
Enligt evangelierna var både Jesus Kristus och Johannes Döparen lärare.
Efter att ha flytt till Egypten och levt i hemlighet kallades han Jesus.
Josef Flavius som anhängare till Judas son av Zipporai i Romarrikets styre har dolt denna flytt händelse.
Jesus Kristus gudomliga sidan hör till den döende och på live återvändande unga guden Adonis (herre) son av kung-guden Theias och prinsessan-gudinnan Myrra.

معنی نام روستای کَسکَن سبزوار

نظر به واژهٔ پهلوی کَهَس (قنات) و وجود دو قنات قدیمی در روستای کَسکَن نام این روستا در اساس کَهَس-کان بوده است یعنی محل قنات. نام روستاهای غیاث آباد نام ایران هم که جملگی دارای قنات بوده اند، در اساس کَهَس آباد بوده است.
معنی نام شهرک اونگوت اردبیل و ترکیه نام این شهرها به ترکی ترکیه به معنی دارای شهرت خوب (اون-کوت، نیکنام) است. آن همچنین نام قبیله ای از ترکان قدیم بوده است.

یکشنبه، اردیبهشت ۲۸، ۱۴۰۴

he Scythian name Abaris means splendor seer

ābhā (आभा).—f S Light, lustre, splendor
ऋषि m. rishi seer
ऋषि m. rishi sage
Abaris:
Scythian high priest of Apollo and a renowned magician. He chanted the praises of Apollo, his master, so flatteringly that the god gave him a golden arrow on which he could ride through the air like a bird. Therefore, the Greeks called him the Aerobate. Pythagoras, his pupil, stole this arrow from him and thus accomplished many wonderful feats. Abaris foretold the future, pacified storms, banished disease, and lived without eating or drinking. With the bones of Pelops, he made a statue of Minerva, which he sold to the Trojans as a talisman descended from heaven. This was the famous Palladium, which protected and rendered impregnable the town wherein it was lodged.

Bibelns Rebecka är massageternas Tomyris

Rebecka (hon som binder ihop) kan syfta på massageterna (Alaner) som avände ringbrynja och var matriarcher, eftersom det låter att Jakob är synonym med skyternas Partatuva (brottare) och Esau (hårig) är synonym med kimmerernas Tugdamme (stark som tjur) som konkurerade med varandra i Mindre Asien. Massageterna och kimmererna var också från skytiska stammar. Roxolaner (lysande alaner, massageter) som kom till Kroatien blev kroaternas (slipsfolkets) förfäder.
Rebecka är en översättning av massageternas (alanernas) mytologiska och historiska drottning Tomyris:
Rebecca: “to tie firmly”
Tumyris: tu: strong- mreža: chain
आलान n. AlAna tying
आलान n. AlAna tie
आलान n. AlAna rope that ties him
आलान n. AlAna rope or string
आलान n. AlAna fetter
आलान n. AlAna binding
Isak (ish-hayak, häst ägare) och Abram (den upphöjda fadern): De motsvarar skyternas Ishpakai (häst ägare) och Targitai (den upphöjda fadern).

ریشهٔ هندوایرانی واژهٔ صبح

शोभा f. shobhA lustre
शोभा f. shobhA light
از این ریشه است واژهٔ سپی (سپیه) اوستایی که به معنی سفید و نورانی و سپیده دم بودن است.
صبح و سحر در عبری به صورت شوئه چر shoachar و در اکدی به صورتهای زیر آمده اند:
ṣippar(r)ātu (1) : [Time] early morning ;
ša šērāti, šērtu, šēru B : [Time] morning

ملکهٔ سبا و رِبِکا در تورات همان سمیرامیس آشوریان و تومیریس ماساگتها هستند

(The Queen of Sheba and Rebekah in the Torah are the same as Semiramis of the Assyrians and Tomyris of the Massagetae).
یکی بودن ملکهٔ سبا (تغییر شکل دهنده، بلقیس) با سمیرامیس (سمورمت):
Seba refers to: “that turns”
نام سمیرامیس (سمورمت) را به معنی رعد آسمان آورده اند ولی او در تواریخ اساطیری همچنین متصف به تغییر شکل دهنده (سبا) است:
Sammu-ramat, thought to mean “Thunder of heaven”
مطابق تواریخ اساطیری در نوشته‌های دیودوروس سیکولوس در هنگام فتح آسیا، نینوس با اصابت یک تیر به شدت زخمی می‌شود و سمیرامیس تغییر لباس می‌دهد و خود را به شکل پسرش در می‌آورد و فرماندهی سپاه نینوس را به عهده می‌گیرد. پس از مرگ نینوس، او به عنوان ملکه بر تخت می‌نشیند و مناطق بیشتری از آسیا را فتح می‌کند.
چنانکه نام نینوس در رابطه سمیرامیس نشانگر نینوا است، نام سلیمان هم در رابطه سبا نشانگر اورشلیم است که جايگزين نینوس و سمیرامیس شده اند.
نام بلقیس ملکهُ سبا هم که در رابطه با شهر بالهیکس (بلخ، نورانی) آورده شده است در رابطه با ایزد رعد پرستی (اداد پرستی) سمورامت و همچنین در رابطه با نام شوهر او شمشی اداد (خورشید من اداد خدای رعد) است.
در یونان باستان، سمیرامیس یا شامیران به عنوان یکی از ملکه‌های افسانه‌ای آشور شناخته می‌شود و بنا به برخی روایات کسی است که باغ‌های معلق بابل برای او ساخته شد. افسانه‌های زیادی در مورد شخصیت شجاع وی نقل شده و تلاش‌های گوناگونی صورت گرفته تا او را به عنوان یکی از شخصیت‌های تاریخی شناسایی کنند. برخی سمیرامیس را همان «شامورامات» یا «شمور-آمات» یا «شمو-رامات»، همسر شمشی-اداد پنجم، پادشاه آشور در فاصله سال‌های ۸۲۴ تا ۸۱۱ پیش از میلاد مسیح می‌دانند. افسانه‌هایی که از سوی دیودور سیسیلی و ژوستین و دیگران روایت شده‌اند، تصویری از زندگی او و رابطه‌اش با نینوس به دست می‌دهند.
در تاریخ ارمنستان موسی خورنی ملکه شامیرام هم به جای سمیرامیس آشوری ها و هم به جای ملکه تومیریس ماساگتها (ربکای تورات) قاتل کوروش (آرای، ایرج فریدون) است. همان کوروش که در مقام فریدون پدر سلم (سئوروماتها)، تور (سکاها) و ایرج (ایرانیان) به شمار رفته است. نام ایرج فریدون (کوروش) هم در ترکیب اصافهٔ بنوت هم در مقام پسر و هم در پدر قرار گرفته است. گاهی کوروش مرد صلح (سلیمان) خوانده شده است. بی جهت نیست که دخمهٔ او مزار سلیمان (به تصحیف مادر سلیمان) نام گرفته است.
ربکای تورات همان تومیریس ملکهُ ماساگتها (ماهیخواران) است.
مسلّم به نظر می رسد نام ربکا (او که گره میزند) اشاره به ماساگتها (آلان ها، سئوروماتها) باشد که جوشن می پوشیدند و مادرسالار بودند، زیرا به نظر می آید که پسران اساطیری او، یعقوب مترادف با پارتاتووا (کشتی گیر) سکاها و عیسو (پُر مو) مترادف با توگدامه (قوی مانند گاو نر) کیمریان است که در آسیای صغیر با یکدیگر رقابت می کردند. ماساگتها و کیمریان نیز از قبایل سکایی بودند. روکسولان ها (آلان های درخشان، ماساژت ها) که به کرواسی آمدند اجداد کروات ها (مردم دارندهُ کراوات) شدند.
ربکا ترجمه‌ای از ملکه اسطوره‌ای و تاریخی تومیریس ماساژت‌ها (آلان‌ها) است:
Rebecca: “to tie firmly”
Tumyris: tu: strong- mreža: chain
आलान n. AlAna tying
आलान n. AlAna tie
आलान n. AlAna rope that ties him
आलान n. AlAna rope or string
आलान n. AlAna fetter
आलान n. AlAna binding
در مورد اسحاق (ایش-هیاک، صاحب اسبان) و ابرام (پدر عالی) تورات در این باب گفتنی است که آنها با ایشپاکای (صاحب اسبان) و تارگیتای سکایی (پدر عآِلی) مطابقت دارند.

جمعه، اردیبهشت ۲۶، ۱۴۰۴

معنی عیسی

عیسی به معنی کسی است که خدا نجات می دهد (کسی که خدا نجات داده است) چون یشوعا به زبان عبری یعنی: «خدا نجات می دهد».
طبق اسطورهٔ انجیلها عیسی در کودکی از سوی فرشتهٔ خدا با راهنمایی فرار به مصر از دستور قتل نوزادان توسط هیرود کبیر نجات داده شد. واقعهٔ تاریخی یاد آور آن قیام دو معلم یهودا فرزند زیپورایی و ماتثیاس فرزند مارقالوث با شاگردان نوجوان شان می باشد که عقاب طلایی سمبل امپراطوری روم را از بالای درب معبد اورشلیم پایین افکنده و خُرد کرده بودند. هیرود کبیر که در بستر بیماری بود غضبناک شده و دستور اعدام آن دو معلم و شاگردانشان را داد. یهودا و شاگردانش مانند عیسی مسیح از معرکه جان سالم بدر بردند ولی ماتثیاس فرزند مارقالوث و شاگردانش مانند یحیی معمدان اعدام شدند.
طبق انجیلها عیسی مسیح و یحیی معمدان هم هر دو معلم بودند.

بررسی نامهای دختران اساطیری شمالی در تاریخ هرودوت و تورات

A Study of the Names of Northern Mythological Girls in Herodotus' History and the Torah
کتاب روت (روث) تورات بر اساس شرح هرودوت از آمدن دختران هیپربوره ای (اسکاندیناویایی)- موآبی (به معنی سکایی منسوب به جزیره) به یونان نوشته شده است.
به عبارت ساده، در این دو منبع به این دختران اساطیری و تاریخی نام قبایل بزرگ نوردیک داده شده است.
به گفتهٔ هرودوت، هدایای هیپربوره ایها در بسته بندی درون کاه به سکاها می‌رسید و از قبیله‌ای به قبیله دیگر منتقل می‌شد تا اینکه به دودونا می‌رسید و از آنها به سایر اقوام یونانی منتقل میشد تا اینکه به معبد آپولو در دلوس می‌رسید. گفته شده که آنها از این روش استفاده می‌کردند زیرا اولین بار هدایا توسط دو دوشیزه، هیپروخه و لائودیسه، با همراهی پنج مرد آورده شد، اما هیچ یک از آنها برنگشتند. برای جلوگیری از این امر، هیپربوره ایها شروع به آوردن هدایا به مرزهای خود کردند و از همسایگان خود خواستند که آنها را به کشور بعدی تحویل دهند و به همین ترتیب تا رسیدن به دلوس ادامه می دادند.
هرودوت همچنین شرح می‌دهد که دو دوشیزه باکره دیگر، آرگه و اوپیس، قبلاً از هیپربوریا به دلوس آمده بودند، به عنوان ادای احترام به الهه ایلیتیا برای سهولت فرزندآوری، به همراه خود خدایان. دوشیزگان در دلوس مورد احترام قرار می‌گرفتند، جایی که زنان از آنها هدایا جمع‌آوری می‌کردند و برایشان سرود می‌خواندند.
روت و نعومی در کتاب روت تورات:
در کتاب مقدس کتابی هست به نام رُوت.‏ این کتاب داستانی است دربارهٔ خانواده‌ای که در زمانی که اسرائیل زیر فرمان داوران بود،‏ زندگی می‌کردند.‏ رُوت زن جوانی از سرزمین مُوآب است؛‏ او متعلق به اسرائیل و قوم خدا نیست.‏ اما وقتی رُوت دربارهٔ یَهُوَه خدای حقیقی مطلع می‌شود،‏ او را بسیار دوست می‌دارد.‏ نَعُومی زنی پیر است که به رُوت کمک می‌کند تا دربارهٔ یَهُوَه آگاهی بدست آورد.‏
نَعُومی زنی اسرائیلی است.‏ او و شوهر و دو پسرش موقعی که در اسرائیل قحطی وجود داشت،‏ به سرزمین مُوآب نقل مکان کردند.‏ سپس روزی شوهر نَعُومی درگذشت.‏ بعداً پسران نَعُومی با رُوت و عُرفَه،‏ دو دختر مُوآبی ازدواج کردند.‏ اما تقریباً ۱۰ سال بعد،‏ دو پسر نَعُومی هم مُردند.‏ چقدر نَعُومی و دو دختر غمگین بودند!‏ نَعُومی حالا می‌بایست چه بکند؟‏ یک روز نَعُومی تصمیم می‌گیرد به سفری طولانی برود و نزد قوم خود برگردد.‏ رُوت و عُرفَه می‌خواهند پیش او بمانند،‏ بنابراین همراه او می‌روند.‏ اما بعد از اینکه کمی در جاده حرکت می‌کنند،‏ نَعُومی برگشته و به دختران می‌گوید.‏ ‹به خانه‌تان برگردید و نزد مادرهایتان بمانید.‏›‏
نَعُومی دختران را به عنوان خداحافظی می‌بوسد.‏ و آنها شروع به گریه کردن می‌کنند،‏ زیرا نَعُومی را خیلی دوست دارند.‏ آنها می‌گویند:‏ ‹خیر،‏ ما همراه تو نزد قومت خواهیم آمد.‏› اما نَعُومی جواب می‌دهد:‏ ‹دختران من،‏ شما باید برگردید.‏ بهتر است در خانهٔ خود بمانید.‏› بنابراین عُرفَه به سوی خانه‌اش راه می‌افتد.‏ اما رُوت نمی‌رود.‏
نَعُومی رو به وی می‌کند و می‌گوید:‏ ‹عُرفَه دارد می‌رود.‏ تو هم با او به خانه برو.‏› ولی رُوت جواب می‌دهد:‏ ‹سعی نکن مرا وادار کنی که ترا ترک کنم!‏ اجازه بده همراهت بیایم.‏ هر جایی که بروی من هم خواهم آمد،‏ و هر جایی که زندگی کنی من هم زندگی خواهم کرد.‏ قوم تو،‏ قوم من خواهد بود،‏ و خدای تو خدای من.‏ جایی که تو بمیری من هم خواهم مُرد و در آنجا دفن خواهم شد.‏› وقتی رُوت این را می‌گوید،‏ نَعُومی دیگر سعی نمی‌کند که او را مجبور کند تا به خانه برگردد.‏
سرانجام این دو زن به اسرائیل می‌رسند.‏ آنها در اینجا ساکن می‌شوند.‏ رُوت فوراً مشغول کار در کشتزار می‌شود،‏ زیرا وقت جمع‌آوری جو است.‏ مردی به نام بُوعَز به او اجازه می‌دهد در کشتزارهایش جو جمع‌آوری کند.‏ آیا می‌دانی مادر بُوعَز که بود؟‏ او راحاب از شهر اَریحا بود.‏
روزی بُوعَز به رُوت می‌گوید:‏ ‹همه چیز را دربارهٔ تو و اینکه چقدر با نَعُومی مهربان بوده‌ای شنیده‌ام.‏ می‌دانم که چطور پدر و مادرت و مملکت خود را ترک کردی و چگونه برای زندگی بین مردمی آمدی که قبلاً آنها را نمی‌شناختی.‏ یَهُوَه عمل ترا پاداش دهد!‏›‏
رُوت جواب می‌دهد:‏ ‹شما با من خیلی مهربان هستید،‏ آقا.‏ از لحن دلنشینتان دلم شاد شد.‏› بُوعَز رُوت را خیلی دوست دارد،‏ و طولی نمی‌کشد که با هم ازدواج می‌کنند.‏ چقدر این موضوع نَعُومی را خوشحال می‌سازد!‏ اما وقتی که اولین پسر رُوت و بُوعَز به نام عُوبید به دنیا می‌آید،‏ نَعُومی حتی شادتر می‌شود.‏ بعدها عُوبید پدر بزرگ داوود می‌شود.
جالب است که نام اقوام و مناطق بزرگ کهن اسکاندیناوی تحت اسامی این دختران هیپربوره ای - موآبی (به معنی سکایی جزیره) مستتر است:
هیپروخه (شمال دوردست، عرفهٔ تورات): نروژ (سرزمین دوردست شمالی) و نروژیها.
لائودیکه (اهل سرزمین گود): دانمارک (سرزمین گود) و دانمارکی ها.
آرگه (زیبا، نعومی تورات): فنلاند (سرزمین زیبا، سرزمین تالابی) و فنلاندیها.
اوپیس (اهل سرزمین خویشاوندان، روث تورات): سوئد (سرزمین خویشاوندان) و سوئدیها.
عوبید تورات (خادم خدا) به جای نام الهه ایلیثیا به معنی الههٔ خادم مردم است.